چند روزی همقدم با شهید کیانی-1
قصه دو کفه ترازویی که هیچ وقت با هم برابر نبود
پول را که از مشتری می گرفت بی آنکه نگاهی به آن کند یا آن را بشمارد داخل دخل میگذاشت و می گفت: خدا برکت دهد.
پول را که از مشتری می گرفت بی آنکه نگاهی به آن کند یا آن را بشمارد داخل دخل میگذاشت و می گفت: خدا برکت دهد.
خانواده محمدحسن برای عرض تسلیت راهی خانه عبدالحمید می شوند که با دیدن خواهرش تصمیم به خواستگاری برای محمد جواد می گیرند.
ضربه دوم در جبهه عین خوش به عراقیها وارد شد، اما آنها در روز دوم، پاتک محکمی وارد کردند. بیشتر فرماندهان معتقد به عقب نشینی بودند؛ اما حسین خرازی گفت: عقبنشینی نمیکنیم.
در بخشی از پیام امام آمده است: «این جانب از دور دست و بازوى قدرتمند شما را که دست خداوند بالاى آن است مى بوسم و بر این بوسه افتخار مى کنم.».
عملیات با تیر خوردن عباس همراه شد و مشکلش آنقدر جدی بود که او را به زور راهی کاشان کردند.
اگر عملیات لحظاتی بعد از مغرب برگزار میشد حدود وقت نماز مغرب و عشاء روضهخوانی انجام میشد. اگر شروع عملیات نزدیک صبح بود تا صبح روضهخوانی ادامه داشت. البته گفتم که، بچهها بگو و بخندشان را هم داشتند ولی آن لحظات دیگر زمان روضه بود.
حاج رضا می گفت: حاج احمد استاد من است. او مرا بار آورده! «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَرَنی عَبدَاً!» حاج احمد حرف به من آموخته، همه چیز را او به من آموخت. این حرف شعار هم نیست. والله، حرف قلب من این است، ولو این که پایبندی به این مطلب، به اخراج من از سپاه منجر بشود.
عملیات فتح المبین بود که خبر شهادت علیرضا به گوش حمیدرضا رسید اما او تنها به دادن پیامی اکتفا کرد و در سنگر خود برای دفاع باقی ماند.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت:رزمندگان در عملیات فتح المبین با روحیه ایثار و شهادت طلبی، قدم به قدم پیشروی و زمینهای اشغالی را آزاد کردند.